صدراصدرا، تا این لحظه: 14 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره
سلواسلوا، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

صدرا پسر بلا.سلوادخترمامان

اولین روزمدرسه

سلام امروز31شهریور ماه واولین روزه که پسرم به مدرسه رفتی واولین روز ازکلاس اول رو تجربه کرد ی امروز صبح زوداز خواب بیدارت کردم و بابابات صبحانه خوردی ولباس هات رو پوشوندم و کیفت رو اماده کردم وبابایی تورو رسوند مدرسه .اشالاه که عزیزم موفق باشی ولی پسرم هنوز باور نمیکنم که بزرگ شدی و میری کلاس اول .موقع رفتن ازت عکس گرفتم برات میزارم .وساعت 10 هم بااقاجون ازمدرسه اومدی میگفتی واسمون جشن گرفته بودن وبهمون شیرینی دادن و کلاس هامون رو تقسیم کردن و من شدم اول1 واسم معلممون هم اقای رجبی .وچون دوست هات روبعدازمدت ها  دیده بودی خوشحال بودی تابعد. ...
31 شهريور 1394

سلوا واولین گوشواره

سلام دخمل نازم دیروز 45 روزه شدی وبردمت دکتر وزنت کرد ماشالاه 4 ونیم کیلو شدی صورتت تپل شده خیلی ناز شدی ودکتر گوش هاتو سوراخ کرد وگوشواره انداخت الهی برات بمیرم تو بغل بابایی گریه میکردی واشک هات از چشم هات سرازیر میشد خیلی دلم برات سوخت ولی عوضش خوشگل شدی خیلی بهت مییاد . جمعه هم که رفته بودیم تولد دختر خاله زهرا خیلی خوش گذشت خاله ات سنگ تموم گذاشته بود. این  جمعه هم قراره شیک کنیم و بریم عروسی  اشالاه که دخترارومی میشی ومامانی رو اذیت نمیکنی تابهمون خو ش بگزره. ...
29 شهريور 1394

داداش صدرا

نفس های مامان وجیگرهای بابا صدراو سلوا گرمابخش دلهامون وخونمون هستن وانگیزه ی ما درزندگیمون ازوقتی  که دخترم به دنیا اومده دیگه وقت ندارم نمیدونم که ی صبح میشه وکه ی شب بابا هم که فصل کاریشه وفقط شب ها خونست وقتی شمادوتارو میبینم احساس میکنم بزرگ شدم وفکر بزرگ کردن شما ومسعولیت هام یادم میفتن .باورنمیکنم که من دوتا بچه دارم اگه 10 سال پیش میگفتن تومامان  دوتا بچه میشی باورنمیکردم وخندم میگرفت.صدراهم که خیلی ابجیش رو دوست داره و هه ی بوسش میکنه ووقتی گریه میکنه براش لالایی میگه ومیگه دخترم گریه نکن العان مامانی میاد شیرت رو میده زودی بزرگ شو.وبرات پستونکت رو میشوره وبه خاطرتو صدای تلوزیون رو کم میکنه تاتوخوب بخوابی .امیدوارم که بعد ...
9 شهريور 1394

تمام ناتمام من باتوتمام میشوددخترم.

امروزدخمل مامان 25 روزه هست  وبابا وداداشی برای روز دختر برات لباس کادو خریده بودن وبه خاطره به دنیا اومدنت اقاجون النگو ومامانی ایناهم گوشواره خریدن وبابا وداداشی هم زحمت مدال وانگشتررو کشیده بودن البته بعد از9روزاز به دنیا اومدنت هم به خاطرت مهمونی دادیم وزحمت پخت غذارو عمه ها وپختن کاچی وخاگینه رو هم خاله سمیه کشید.ببخشید دیگه به خاطر استراحت مامانی امروز وقت کردم برات پست بزارم وعکس هات  روهم سمانه دخترخاله ات انداخته ومن هم فتوشابشون کردم. . ...
8 شهريور 1394

سلوا کبوتربهشتی من

سلام امروز  میخوام برای دخترم برای اولین بار دل نوشته های مادرانم رو روی کاغذ بیارم وبه دختره عزیزم خوش امد بگم.گل غنچه کرد وغنچه شکفت وخداوند بهترین وزیباترین هدیه اش رابه ماداد.سلوای عزیزم قشنگ ترین صدای زندگی تپش قلب توست با شکوه ترین روز دنیاروز تولدتوست .پس برای مابمان وبدان که عاشقانه دوستت داریم.دخترم خنده ی تو شادی بخش زندگی ماست .به کلبه ی مادرانه ی من خوش امدی سلواجان.سلوا14 مرداد روز چهارشنبه س ال94 صبح ساعت 9.15چشم به جهان گشود وبه خانواده ی 3 نفری ما اضافه شد ودراغوش گرم من جاگرفت. ...
8 شهريور 1394
1